رادین میرزاییرادین میرزایی، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

رادین گل بی همتای زندگی

سفر یک روزه به چالوس

1392/3/7 8:48
نویسنده : مادر رادین
325 بازدید
اشتراک گذاری

سلامی به زیبایی گل های بهاری و سرزنده بودن طبیعت به تمام کودکان زیبا و مادران فداکار و دلسوز ایرانی که برای  رشد و تعالی فرزندنشان از بسیاری از آرزوهایشان چشم می پوشند تا روز به روز شاهد نمو و ترقی کودک دلبندشان باشند و بلاشک هم این گلهای باغ زندگی قدردان هستند .   _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

روز جمعه 3 خرداد به همراه مامانی و خاله یاسی و باباعلی تصمیم گرفتیم که به جاده چالوس بریم تا اب و هوایی عوض کنیم هوا خیلی خیلی عالیه و آسمان آفتابی ولی نیمه ابریه . _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

آنچنان هوا خوب بود که  در وسط راه تصمیم گرفتیم تا به شهر چالوس بریم .ناهار را  در کنداون بودیم و از آش دوغ گرفته تا میرزا قاسمی و سیب زمینی سرخ کرده سفارش دادیم  بعد از ناهار رفتیم تا به چالوس رسیدیم .

پسرم در کنار ساحل کلی با شنها با مامانش  و خاله یاسی بازی کرد و اصلا دوست نداشتی برگردی .

 در این سفرهای یک روزه با تصمیم ناگهانی خیلی خوش می گذره به پسرم هم خیلی خوش گذشت چون بعد از چند ماهی دست و پایی به آب دریا زدی و کلی هم آفتاب بهاری بر پوستت خورد و کلی ویتامین D  جذب کردی .خانواده هایی امثال ما که در آپارتمان زندگی می کنیم و از آفتاب محروم هستیم باید هر چند روز یک بار آفتاب را بر پوستهامون لمس کنیم بخاطر همین من رادین را  در فصل بهار و تابستان تقریبا هر روز به پارک میبرم مخصوصا صبحها وقتی هوا هم در ماه تیر و مرداد خیلی  گرم و نفس گیر می شه هر چند روز یکبار  و حتی بعد از ظهر ها بخاطر اینکه  رادینم گرما زده نشه  . البته بعضی روزها پیش می یاد که دو بار در روز به پارک میریم هم صبح و هم بعد از ظهر و با این اوصاف رادینم  هیچ وقت خسته نمی شی و همچنان پر انرژی و پر توان بازی می کنی .آخه پسر مامانی خیلی قویه .

رادین هم مثل مامان شبنم و بابا علی شمال رو خیلی دوست داره و کلی کیف می کنی و هر وقت  می خواهیم برگردیم کلی ناراحتی و بد خلقی می کنی ولی چاره ای نیست باید راه رفته را بازگردیم .

 

اینم عکسهای دسته جمعی شمال یک روزه ما :

رادین  با قاشق داره گودال می کنه

مادر به فدای نگاه  پر معنات بشه

رادین داره صدا می زنه بیایید با من بازی کنید

رادین با همکاری خاله یاسی گودال میکنند آفرین بر شما دو گل من

رادین و چند تا کدک دیگر در کنار ساحل مشغول بازی

رادین در کنار سد کرج با پدر عزیزش

بابا علی دلبندمان بی تو این جهان بی فروغ را چه سود 

بابا علی مهربونمان بی تو پروانه ای بی بال و پرم 

نور زندگانیت پر فروغ 

دلگرمیم به دیدگان اسمانیت

 خانواده سه نفریمون در کنار سد چه زیبا و ماندگار و خوشبخت

خدایا از چشمان بد دورمان بدار

لازم میدونم که یک عکس زیبا از خاله یاسی و مامانی عزیز  روبه یادگار بگذارم

قربونت برم مامانی که اینقدر مهربون هستی و هیچ وقت در بدترین شرایط ما را تنها نگذاشتی

انشاءالله همیشه در آسایش و آرامش باشی مادر عزیز تر از جانم  

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله یاسی
6 شهریور 92 13:31
رادین جوووونم ...





خیلی خیلی با تو مسافرت خوش میگذره ....



عین خالت اهل سفری....



خیلی خیلی دوست دایم ....



هر روز خاله و مامانی از رادین گل حرف میزنیم....



دوری اما نزدیکتر از جونی ....



عزیزم . قربونت برم . عسلم .








مرسی خاله مهربونم به من هم خیلی خیلی خوش گذشت بازم بریم مسافرت ..................