تولد سه سالگیت مبارک عزییییییزم

تولدت ٣ سالگیت مبارک ثمره عمر بابا و مامان 

آرزومند آرزوهای بلندت هستیم 

در جشن تولدت عزیزم همه انگشترن تو نگینی

سلامی به سرسبزی درختان زیبای بهاری به گل سر سبد مامان و بابا به رادین عزیزمان که تک درخت همیشه سبز بهار زندگیمون است .

 در همین جا یک عذر خواهی از مامان و بابا پذیرا باش که چند روز مراسم جشن تولدت را دیرتر برگذار کردیم .لازم به حاشیه رفتن نیست که در این مطلب فقط از مراسم شادی تولدت می نویسم و  دیگر هیچ.

گل پسرم ١٥ بهمن سال ١٣٨٨ به دنیا آمده ولی بخاطر این که روز تولدت روز یکشنبه بود برای راحتی مهمانها تصمیم گرفتیم که روز جمعه یعنی ٢٠  بهمن جشنت را بگیریم هر چند که روز یکشنبه هم در جای خودش یک روز بزرگ بود . مامان شبنم در face book  تو صفحه خودت به همراه عکست  برات پیغام تولد گذاشت و همه ازش خیلی استقبال کردند تمام دوستهای فیس بوکت ، دوستهای مامان و عمه و خلاصه تماما افرادی که باهات در ارتباط بودند برات commentگذاشتند ممنون از همه عزیزان و آدرس وب لاگت هم برای همه آنها فرستاده شد تا از وب لاگت دیدن کنند .

من عکسهایی که در آتلیه گرفته بودیم را هم در صفحه face book  خودت گذاشتم و عکس وب لاگت هم با یکی از این عکسهای خوشگلت تعویض کردم .

 مراسم تولدت همانند سالهای پیش با حضور افرادی از دو خانواده برگزار شد بعلاوه دوستهای مهربونت آمده بودند از جمله  صوفیا ، شیما و سیما ، نگار و آرین که همگی زحمت کشیده بودند و در جشن شادی پسرم شرکت کردند.ساعت حضور مهمانها از 8 شب بود تا ... .ماه قبل عکس تولدت را به شبکه persian toon  فرستادیم ولی نمی دونم چرا پخشش نکردند .خیلی از این بابت دلخور شدم چون می خواستم ضبطش کنم و روز تولدت پخش بشه اشکال نداره سال بعد انشاءاله .

تشکر و سپاس از مهمانها :

در این جا لازم می دونم از تمام عزیزانی که قدم رنجه کردند و برای تولد پسرم با لبخند گشوده و حسن رفتار در طول جشن پسرم را همراهی کردند و بد قلقی های کودکم را صبوری کردند تشکر و قدردانی کنم بالاخص از آقاجون که با حال بدشون تشریف آوردند بسیار بسیار سپاسگذارم.

 از  بزرگتر های عزیزمان مامانی و مامان جون وآقا جون که زحمت کشیدند و تشریف آوردند تشکر می کنم واز  باباسی که غایب بودند ولی میدونیم که قلبشون با ما در این مراسم همراه بوده کمال تشکر را داریم .

رادین مامان با اون لباس اسپایدرمنیت خیلی خوشگل و خوش تیپ شدی عروسکم انشاءاله لبخند از روی لبانت برچیده نشه و همیشه شاد و خوشحال باشی .

شرح حال رادین در روز تولدش :

 رادینم روز  تولدت خیلی خوشحال بودی هرچند کمی بد قلقی کردی اون هم بخاطر این بود که بعد ازظهر نخوابیده بودی و خستگی از اون چشمانت مشخص بود ولی به هر طریقی شد سعی مادر بر بهتر شدن مراسم تولدت مثمر ثمر واقع شد و خوشبختانه مراسم تولدت  به خوبی برگزار شد و از عمه سمیرای عزیز و زن عمو ندای مهربون هم کمال قدر دانی را دارم که در مراسم جشن مامان را یاری کردند .

یکی از کارهای جالبت این بود که تمام کادوهایی که مهمانها با خودشون آورده بودند را به محض ورودشان باز می کردی و از ابتدا مشغول بازی با اونها می شدی  هر چه قدر هم با هات صحبت کردم که اجازه بده سر آخر باز کنیم قبول نمی کردی حرف حرف رادین باشه ما هم راضی هستیم  به خوشحالی عزیز دلمون .

هدایا :

 هدیه مامان شبنم و بابا علی به رادینمان  یک نیم سکه بود مبارکت باشه قابل نداره گل خوشبوی زندگی تو بیش از بیش از این ها برای مامان و بابا ارزش داری  عزیزم .

هدیه آقا جون و مامان جون ١٠٠ هزار تومان .

هدیه مامانی و باباسی ٥٠ هزار تومان .

هدیه خاله یاسی  یک اسکوتر قرمز خوشمل .

هدیه عمه سمیرا و عمو محمد یک اسکوتر خوشمل سبز رنگ.

خوش بحالت رادین اسکوتر سوار دو تا اسکوتر داریییییییییییییییییییییییییییییییییییییا .

هدیه عمو کاظم و زن عمو فرزانه یک ماشین دیوونه کنترلی .

هدیه عمو صفا و ندای عزیز یک ماشین مسابقه ای قرمز کنترلی .

هدیه  دایی محمد ٥٠ هزار تومان و هدیه دایی مهدی ٢٠هزار تومان .

و اما دوستان گلت :

 صوفیای خوشمل یک سبد و توپ بسکتبال ؛ شیما و سیمای عزیز یک ماشین آتش نشانی قرمز ؛ نگار جون یک رایانه کوچک اسباب بازی ؛ قربون دستتهای کوچکتان عروسکهای زندگی .

الهی که به خوشی با تمامی این هدایا بازی کنی و قدردان آنها باشی .

شرحی از مراسم جشن  :

رادین جان من کیک شما را از شیرینی فروشی مجلسی  نزدیک خونه مامان جون سفارش دادم چون کیکهاش همیشه خوشمزه و تازه است و همین طور هم بود با طرح اسپایدرمنی به انتخاب خودت در اینترنت  .

طرح کیک اون طور که باید می شد نشده بود ولی بد نبود و یک عروسک اسپایدرمن هم خریدیم برای روی کیک چون آقای شیرینی پز گفت نمی تونم درستش کنم .چاره ای نبود چقدر من و آقا رادین دنبالش گشتیم تا موفق شدیم در اون طرح و اندازه مورد نظر پیدا کنیم .

لباست هم از تهران خریدم و بعد به سایزت در آوردم پیدا کردن لباس هم کار آسانی نبود چون خیلی اسباب بازی فروشی ها نداشتند و من مجبور شدم برم بازار تهران  که کلیه لوازم تزئینی هم از اون جا خریدم البته یک تعدادی از سال قبل داشتیم و یک تعدادی هم خرید کردیم .

مامان تا اونجا که ممکن بود غذاها را خودم آماده کردم .برای شام چون زمستون هست و هوا سرد و برای کسانی که کمی بیمار بودند سوپ سفید جو آماده کردم.

 برای سالاد تصمیم گرفتم یک نوع سالاد مکزیکی درست کنم  به همراه سالاد فصل .

برای دسر ژله موزاییکی و ژله میوه ای و کرم کارامل آماده کردم. بعلاوه کباب و جوجه را از قبل سفارش داده شد تا از بیرون از منزل تهیه شود . 

خلاصه مامان شبنم دوست داره که مثل هر سال تمام  غذاها را خودم آماده کنم چون این یک لذت و افتخار برای مامان هست که برای جشن سه سالگی پسرم فعالیت کنم تا باشه  از این مهمانیها و شادیها .

دوست دارم که صدای خنده و قهقه رادین به اوج آسمانها برسد آنچنان که چیزی جز خنده کودکم به گوشم نرسد الهی آمین .

عکسها :

 دلنوشته های مامان شبنم :

خداوندا در این روز عزیز به فرزندم تن سالم ، روحی آرام، کلامی دلنشین ، نگاهی پاک ، لبانی پر خنده ، سیمایی زیبا ، آگاهی روز افزون ،  درکی نامتناهی و بینشی عطا فرما تا قدردان این همه نعمت الهی باشد  .