هیجان های گل پسرم برای تولد سه سالگی
رادین به روزهای پایان دو سالگیش نزدیک و نزدیک تر میشه و این روزها همراه با هیجان و شوق تولد برای پسرم شادی آفرین تر است .
رادین خوشحاله سی تولد ،رادین میرقصه سی تولد،رادین میخونه تولد تولد تولدم مبارک پسر قشنگم مبارکه مبارک
ما تقریبا بعد از ١٥ دی با همدیگر رفتیم و خریدهای تولد را انجام دادیم آخه رادین جونم امسال بیشتر از هر سالی جشن تولد و مهمانی و کیک تولد و شمع و بادکنک بازی را احساس می کنه آخه پسرم امسال آقا شده بزرگ شده .
از بین سه نمونه کیکی یکی از کیکها را به سلیقه گل پسر انتخاب کردیم آخه رادینم هر روز می پرسه مامان بریم کیک بخریم و من هم در جواب می گم زوده عزیزم باشه میریم میریم بگذار روز تولدت نزدیک بشه .
وقتی رفتیم تهران به خرید رفتیم و تا آنجا که میشد آقا رادین را می بردم تا در انتخابها به مامانش کمک کنه قربون اون سلیقه خوبت بشم مادر .
بعد از خرید تمام لوازم را به مامانی و باباسی و بقیه نشان دادی و لباست را پوشیدی و چند ساعتی باهاش بازی کردی و وقتی آمدیم خونه خودمون به دوستت صوفیا و خاله لیلا نشان دادی .چند روزی تمام لوازم را می آوردی و دور تا دور خونه پهن می کردی و امروز که ١٠ بهمن هستش مامان تصمیم گرفت خونه را با کمک آقا ناناسی برای تولدت تزئین کنیم قربون اون انگشتات که سوزن و کاغذ را به مامان می دی .رادین جووووووووووووووووووووووووووووونم خوشحاله همیشه خوشحال باشی گلم .
هنوز لباست را سایز نکردم یعنی وقت نکردم ان شاءاله در طی یکی دو روز آینده این کار را انجام بدم و یک سری خرید جزئی هم داریم که دوست دارم با گل پسرم انجامش بدیم آخه تولد مال خودت پسری باید کمک کنی . تا روز تولد
اینم عکس اسپایدرمن مامان در حال بالا رفتن می خواد به مامانش کمک کن عزیزکم