دلنوشتهای مادر برای پسرش رادین در روز کودک
دلنوشتهای مادر برای تنها پسرش رادین
کودک دردانه ام ، امید زندگیم ، هستی زیبای من ، چند صباحی است که کلبه درویشیم را نور باران کردی و تلو لو حضورت ارامش بخش ساعتها و لحظه های تنهایی من است ، چه خوب امدی و به موقع .
بمان با من و همسفر سفرهای تنهایی من باش .باش و همیشه باش
دستان مهربانت وقتی شب هنگام بر دستان من است تا خوابت ببرد آرزوی دیرین من است .
بد قلقی هایت هرزگاهی به من می فهماند که دیگر کودکم بزرگ می شود و باید صبوری و متانت را رهروی کلامم کنم تا بیاموزد چگونه با ملایمات زندگی درنوردد .
برخود می بالم که مادر چنین شیر مردی هستم سالم ، نیرومند ، خوش زبان ، با ادب ، شیطون ، همراه و همنفس .
خداوندا توان جسمی و شعور درونیم را بیشتر کن تا بیشتر و بیشتر بر داشته هایم ببالم و قدر دان تو باشم تا مرا این گونه در تربیت عزیزم یاری می رسانی .
خداوندا ممنون و سپاس بیکران که نه از نظر مالی مرا شرمنده کودکم نمی کنی که صد البته بسیار بی ارزش و قابل مقیاس و بازگویی نیست و انچه که مرا می آزارد قدرت تشخیص و پاسخ گویی از نطر معنوی و شعوری است که از تو تنها قدرت بزرگ می خواهم که همیشه مرا روسپید کنی . آمین
سلام و سلامتی آرزوی دیرین من است برای تمامی گلهای زیبا و سرسبد این باغ زندگانی