بابا علی گریه نکن
دو اتقاف ناگوار در این ماه رخ داد که بسیار ناراحت کننده بود یکی از اونها بستری شدن خاله یاسی بخاطر مشکلات معده در بیمارستان تهران نو بود که همه ما را خیلی متاسر کرد چارهای نبود آقا رادین شما هم با ما آمدی ولی نوبتی رفتیم پیش خاله یاسی چون یا باید من در ماشین پیشت می ماندیم یا بابا علی .
اتفاق ناگوار بعدی که همیشه ازش فرار می کردم ولی با نظر پزشکان قانع شدیم که این عمل در بهترین زمان خودش یعنی بین 1 ماهگی و 3 ماهگی باید انجام شود و با توجه به انتخاب بیمارستان و پزشکت تصمیم گرفتیم در بیمارستان الغدیر عمل ختنه شما انجام شود خیلی دردناک و ناراحت کننده بود و در این جا بود که برای اولین بار اشکهای بابا علی را دیدم که برای شاه پسرش اشک می ریزه وای خدایا نمیدونی چه قدر بابا علی سوزناک گریه میکنه تو را بقل کرده بود و با گریههای تو بابا هم گریه می کرد بگرم دور هر دو تا عزیزم که این قدر با احساس هستند خدایا هر دوی این عزیزن را برای من حفظ کن آمین بهر حال تمام شد و بعد از یک روز که پیوسته گریه می کردی درد و عذاب تمام شد .
خداوندا بمان با من در کوره راههای بیکسی
ملولم ، دردمندم ، عاجزم تویی تنها پناه بی پناهم .